توضیحات
کتاب آتش کم فروغ
نسخه کامل pdf
از بخش اول:
من سایهی آن بال موئی بودم که
آسمان دروغین در شیشهی پنجره شکسته بودش؛
من آن لکه کرک خاکستری بودم – ولی
در آن آسمان باز تابیده به پروازم، به حیاتم ادامه دادم.
و زاندرون خانه نیز خودم، چراغم،
سیبی روی بشقاب را مکرر کردم:
با گشودن پردهی شب گذاشتم شیشهی تاریک
همهی مبلمان را بر بالای چمن بیاویزد،
و چه خوشایند آنگاه که ریزش برفی
سبزی چمن را از چشمم پوشاند و آنچنان توده شد که
تخت و چهار پایه، بر روی آن برف،
در آن سرزمین بلورین، استوار ایستادند!
صحنهی ریزش برف را دوباره تکرار کن: هر دانه برف افتان
آرام و بیشکل، نا استوار و مات،
سفیدیاش تیره در مقابل سفیدی پریده رنگ روز،
و صنوبران را در زیر نور خنثی به خیال کش.
و آنگاه آبی تدریجی و دوگانه را
هنگام که شب، چشم و چشم انداز را متفنن میکند…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.