رمان های ازدواج اجباری
رمان نژلا (فرشته ای با چشمان زیبا) – هلن سادات
امتیاز 0 از 5تومان 15000افزودن به سبد خرید❤️خلاصه:
داستان درباره دختریه که توی یه خانواده متعصب بزرگ شده و مورد بی مهری و آزارهای روحی و جسمی زیادی قرار گرفته و به خاطر یه لجبازی خانوادگی به یه ازدواج اجباری تن میده و با اینکه با تموم وجود سعی میکنه و برای ساختن زندگیش از جون مایه میزاره اما به جایی میرسه که همه چیزو رها میکنه و به عشق قدیمیش پناه میبره و خودشو به تقدیر میسپاره .
درست از جایی که سعی میکنه خودخواه باشه درهای زندگی به روش باز میشن و بوی خوشبختی رو حس میکنه .
داستان از زبان اول شخص و مهره اصلی یعنی نژلاست . که از زمان حال شروع میشه و همینطور که به جلو میره گاهی عقب گرد میکنیم و گذشته رو تشریح میکنیم .
می خوام براتون از دردهای دختری بنویسم که تو نگاه اول مثل همه ماست ولی وقتی بهش نزدیک میشی میبینی آنچنان تو فراز و نشیب زندگی بالا و پایین رفته که روحش مثل الماس آبدیده شده . دختری که از امتحانهای دردناک زندگی سربلند بیرون میاد و…رمان نام تو زندگی من – darya
امتیاز 0 از 5تومان 15000افزودن به سبد خرید💙خلاصه:
آیه , یه دختر چادری ولی شاد و شیطونه که به هیچ عنوان حاضر نیست تن به ازدواج اجباری که پدربزرگش واسه ش درنظر گرفته بده..
بنابه دلایلی می خواد شناسنامه ش رو عوض کنه که موضوع داستان ما از همین شناسنامه شروع میشه..
دلیلش هم اینه که وقتی شناسنامه رو تحویل می گیره می بینه تو قسمت نام همسر اسم یه مرد نوشته شده..
آراسب شخصیت مقابل ایه ست که اعتقادات خودش رو داره..
آیه چادری و اهل نماز و پایبند به اعتقادات ..آراسب جذاب و امروزی اون هم با اعتقادات خاص خودش..این دو درست نقطه ی مقابل هم هستند….
پایان خوشرمان همه ی زن های من – جلد دوم – ساره م.
امتیاز 0 از 5تومان 15000افزودن به سبد خریدخلاصه:
در کل میخواییم بدونیم چه بلایی سر آهو امده و به چه روزگاری افتاده بعد از اون شبی که از خونه پدر آترین فرار کرد .در این میون یک گریزی به زندگی آرسام و آترین و رومینا هم میزنیم اما اینجا فقط آهـــــــــــــــــــوست که حکمرانی میکند، دراین جلد به تمام سوالهای ذهنتون درمورد ناگفته جلد اول پاسخ داده میشه…رمان سوگلی ارباب – الهه مرگ
امتیاز 0 از 5تومان 15000افزودن به سبد خرید❤️رمان: #سوگلی_ارباب
❤️ژانر: #عاشقانه #اجباری #بزرگسال #هیجانی #اربابی
❤️نویسنده: #الهه_مرگ
❤️خلاصه:
بوسهای رو گردنم زد، سرم رو عقب کشیدم و گفتم:- بهم دست نزن ارباب!من نمیخوام! نه شمارو نه این ازدواج کوفتی و مسخره رو! دستش رو روی چونم گذاشت و آروم فشار داد…- تو غلط میکنی من رو نخوای پرنسس کوچولو!خواستم مخالفت کنم که یک دستش رو جلوی دهنم و با دست دیگش زیپ لباس حریرم و رو باز کرد و لباس از تنم پایین افتاد…نگاهی به اندامم انداخت، که سیبک گلوش جا به جا شد.- باور کن سخته امشب از اینا بگذرم!رمان رُژ قرمز – مَرمَر
امتیاز 0 از 5تومان 15000افزودن به سبد خرید#رژ_قرمز
نوشته مریم زارعی (مَرمَر)
ژانر: #عاشقانه #اجباری #اجتماعی#خلاصه
داستان درمورد دختری به نام برکه اس
برکه …
معنی اسم برکه رو میدونین؟ یه چیزی شبیه باتلاق!
یه رژ قرمز دختر مظلوم داستانو به اعماق سیاهی و تاریکی باتلاق میبره
و در نهایت اهورا درست مثل اسمش به زندگانی دختر داستان هستی میبخشه و شبیه باریکه ی نور برکه رو از اعماق تاریکی نجات میده
دریغ از اینکه خود اهورا
به اون باتلاق حیات بخشیده!
پایان خوش