توضیحات
رمان: #کامران
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
نویسنده: #مرضیه_گلچی
خلاصه:
دستام میلرزید انگار قلبم داشت مچاله میشد. قطره های اشکم یکی پس از دیگری پایین میریخت. هق هق هام سکوت خونه رو می شکست. یعنی واقعا رفت….؟ شونه هام میلرزید از درد شدیدی که تو بدنم پیچیده بود روی زمین به خودم می پیچیدم. اون کار خودش رو کرد و رفت.باز هم اونی که شکست خورد منم .دوباره ازش شکست خوردم اما این کجا و آن کجا ؟ حالت تهوع بهم دست داده بود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.