صفحه اصلی

رمان پرتویی در تاریکی از سعید براز

تومان 20000

نتوانستم اسمش را کامل بگویم چرا که اردوان صورتم را با هر دو دستش گرفت و لب هایم را بوسید. چنان سریع و با حرارت می بوسید که فرصت نفس کشیدن را از من گرفته بود و بعد به یک باره لب هایم را رها کرد و پیشانی اش را به پیشانی ام چسباند.

توضیحات

⭐️رمان: #پرتویی_در_تاریکی
⭐️نویسنده: #سعید_براز
⭐️ژانر: #عاشقانه #ت.ج.اوزی #ازدواج_اجباری

✨خلاصه: نتوانستم اسمش را کامل بگویم چرا که اردوان صورتم را با هر دو دستش گرفت و لب هایم را بوسید. چنان سریع و با حرارت می بوسید که فرصت نفس کشیدن را از من گرفته بود و بعد به یک باره لب هایم را رها کرد و پیشانی اش را به پیشانی ام چسباند.
ـ خیلی بی قرارتم پرتو.
اردوان در حالی که نفس نفس می زد این حرف را گفت.
ـ بزار امشب بیام بالا.
حرفی نزدم و فقط سرم را پایین انداختم و اردوان محکم با مشت به دیوار کنار سرم ضربه زد و رفت. اصلا نترسیدم چون می دانستم از ترس پدرش جرات ندارد آسیبی به من بزند.و این وسط فقط دست خودش بود که …….

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “رمان پرتویی در تاریکی از سعید براز”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *