صفحه اصلی

رمان مربای پرتقال از بهار محمدی

تومان 20000

دست روغنی و سیاهش را، با لباس کار آبی رنگش پاک می‌کند.
– اوستا من کارم تمومه… دیگه کدومو درست کنم؟
مرد لاغر اندام با خوش رویی نگاهش می‌کند و به ماشین بیرون گاراژ اشاره می‌زند.

توضیحات

رمان: #مربای_پرتقال | مربای پرتقال✨

✍️نویسنده: #بهار_محمدی✨

⛓ژانر: #عاشقانه #طنز

خلاصه رمان:
دست روغنی و سیاهش را، با لباس کار آبی رنگش پاک می‌کند.
– اوستا من کارم تمومه… دیگه کدومو درست کنم؟
مرد لاغر اندام با خوش رویی نگاهش می‌کند و به ماشین بیرون گاراژ اشاره می‌زند.
– اینجا دیگه کار نداری پسر. اگه یه دستی به اون پارسه بکشی صاحابش عصری میاد ببرتش.
سیاوش با پشت دست عرق پشانی‌اش را می‌گیرد.
– رواله اوستا.
آفتاب سر ظهر مستقیم در مغزش می‌تابد.
دوست دارد خودش را در استخر یخ رها کند…
دست به کمر می‌گرد و نگاهی به آسمان می اندازد.
– مَصبِتو شکر. اینم لابد حکمته دیگه! ما سگ کی باشیم بخوایم شکایت کنیم؟
قمقمه‌ی پلاستیکی را از روی سکو برمی‌دارد….

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “رمان مربای پرتقال از بهار محمدی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *