صفحه اصلی

رمان عمویم نباش – ناشناس

تومان 15000

داستان دختری که عاشق جاوید می‌شود و با جاوید ارتباط برقرار می‌کند و دراخر رازهایی برملا می‌شود که هویت و نسبت واقعی خود و جاوید مشخص می‌شود …

توضیحات

خلاصه رمان: 

داستان دختری که عاشق جاوید می‌شود و با جاوید ارتباط برقرار می‌کند و دراخر رازهایی برملا می‌شود که هویت و نسبت واقعی خود و جاوید مشخص می‌شود …

قسمتی از رمان عمویم نباش :

با صدای شرشر بارون ورعد و برق از خواب پریدم، همه جا همچنان تاریک بود.

با دست کشیدن روی مبل تونستم گوشیم رو پیدا کنم و با چراغ قوه کمی اطرافم رو روشن کنم.

هرچه چشم چرخوندم خبری از جاوید نبود.

با همون حوله خودم رو به در ورودی سالن رسوندم و از لای در نیمه باز به غرش آسمون چشم دوختم.

بارون شدیدی می‌بارید و قلبم برای جاوید بی‌قراری می‌کرد معلوم نبود کجاست و چیکار می‌کنه؟

شماره‌ش رو گرفتم و تا آخرین بوق منتظر موندم اما خبری نشد.

حوله تنم بود و به خاطر سرما و بارون نمی‌تونستم به حیاط برم.

دلم آروم نگرفت و یکبار دیگه شماره جاوید رو گرفتم و بعد از چند بوق جواب داد: جون دلم فندوقم؟

صداش خسته بود از نگرانی نالیدم: کجایی جاوید؟ بارون میاد رعد و برقه… نگرانتم.

از صداش خستگی میبارید: فدای نگرانیت میام جایی نرفتم کنار دریام…

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “رمان عمویم نباش – ناشناس”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *