صفحه اصلی

رمان برف گیجه – فاطمه سیاه پوشان

تومان 15000

عود مجدد بیماری روانی کاوه باعث‌ می‌شود که تصمیم بگیرد تا همراه همسرش آیدا به روستای پدری اش برگردد… روستای متروکه ای که می‌گویند چهارسال پیش بر اثر زلزله همه ساکنینش رو از دست داده… روستایی که شب ها بجای صدای زوزه گرگ ها، صدای شیون زنی به گوش می‌رسد و خانه ای که مدفن بزرگ‌ترین راز زندگی کاوه است… حقایق برملا و توهمات کاوه از نو‌ شروع می‌شود… روستا تصمیم گرفته بعد از ۲۰ سال دوباره قربانی بگیرد… قربانی که به نظر می‌رسد این بار آیداست …

توضیحات

خلاصه رمان:

عود مجدد بیماری روانی کاوه باعث‌ می‌شود که تصمیم بگیرد تا همراه همسرش آیدا به روستای پدری اش برگردد… روستای متروکه ای که می‌گویند چهارسال پیش بر اثر زلزله همه ساکنینش رو از دست داده… روستایی که شب ها بجای صدای زوزه گرگ ها، صدای شیون زنی به گوش می‌رسد و خانه ای که مدفن بزرگ‌ترین راز زندگی کاوه است… حقایق برملا و توهمات کاوه از نو‌ شروع می‌شود… روستا تصمیم گرفته بعد از ۲۰ سال دوباره قربانی بگیرد… قربانی که به نظر می‌رسد این بار آیداست …

قسمتی از داستان برف گیجه :

نفس راحتی که می‌کشم بخار می‌شود، به مه ها می‌پیوندد و در سطح گورستان پخش می‌شود. فکر می‌کنم برای اولین بار است دارم با مزار کسی رو به رو می‌شوم که شباهت اسمم با او توجه کاوه را به من جلب کرد و بعد موجب شد که هفت سال بعدی زندگی ام با انواع و اقسام مسائل عجیب مواجه شوم.

در لحظه احساسات مختلفی به سراغم می آید. هیچ وقت پیش نیامده بود که بنشینم و حسم به آزاده را پیش خودم تجزیه و تحلیل کنم. روزهایی که از کاوه عصبانی نبودم، از آزاده هم بدم نمی‌آمد اما اوقاتی مثل حالا… خون از زخم دهن باز کرده راه می‌گیرد و توی آستینم فرو می‌رود. انقباض

آرنجم را شل می‌کنم و کف دست درد ت دردناکم را می‌گذارم روی قبر. صدایی ته مغزم فریاد میزند: الان خون از لا به لای دانه های برف رد می‌شود، به سنگ می‌رسد و قبر را نجس می‌کند. انگشتانم را خم و برف را توی مشتم می‌گیرم. جمع شدن پوستم باعث می‌شود خون با فشار بیشتری بیرون بزند

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “رمان برف گیجه – فاطمه سیاه پوشان”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *