توضیحات
آهو دختری که جلوی همه ناملایمات زندگی میایستد تا به هدفش برسد؛ ولی ازدواجی ناخواسته او را در چالشی بزرگ گرفتار میکند. داستان آهو، داستان خواستن و توانستن است؛ داستان غلبه عقل و منطق بر احساسات …
خلاصه رمان آهو
از وقتی یادم می آید پدرم حمال بازار بود و توی حجره حاج سالار فرش جابه جا می کرد و مادرم هم در کنار کارهای خانه، گاهی در خانه مردم کلفتی می کرد تا چرخ زندگی بچرخد؛ ولی همیشه خدا هشتمان گرو نهمان بود. تنها دارایمان خانه کوچک و زوار درفته ای بود که در یکی از محلات حاشیه شهر کرمان از پدر بزرگم به ارث رسیده بود.
خانه، قدیمی و فرسوده بود و دیوارهایش نم داشت. قاب پنجره هایش زنگ زده بود. در های چوبی اش پوسته پوسته شده بود و هر روز خدا یک جایش خراب می شد. خواهرهای بزرگترم به اجبار پدرم خیلی زود ازدواج کردند و به خانه بخت رفتند تا یک نان خور از سر زندگی پدرم کم شود و دو برادرم درس را ول کردند تا کار کنند ولی سر هیچ کاری دوام نمی آوردند و بیشتر وقتشان را با بچه های نا اهل محل می گذراندن.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.