گنجشک برفی
دنیای علم . نیازها
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
همه چیز پول نیست. من واسه دل خودم کار می کنم. برای هیجانش، تا یه کم از زندگی کسل کننده عادیم فاصله بگیرم. برای هدف و انسانیتی که پشت این کار هست
روزگاری زنی بود.یه زن با بدن جذاب کوچولوش و دهانی که برای گناه ساخته شده بود.تنها چیزی که از بدن اون زن شیرین تر بود عطشی بود که درونش وجود داشت؛
در اوج بهار عاشقی، زمانی که ساسان جهاندار تصور نمیکرد آتش عشقی که بین او و آهو میسوخت بتونه شعله های داغ تری داشته باشه،
پدرم، رهبر مافیای عرب در انگلستان، عادت داشت بگه برای یک مرد هیچ تحقیری بالاتر از این نیست که دشمن، همسرش رو تصاحب کنه، ازش به عنوان یک فاحشه استفاده کنه و بعد هم به درک واصلش کنه.
در دنیای بی رحم ما، چیزی به نام حقیقت وجود ندارد. دروغ ها سرریز می شوند تا زمانی که به واقعیت تبدیل شوند. اما من مصمم هستم که آنچه را که برای خانواده ام اتفاق افتاده را فاش کنم.
من مردی هستم بدون اخلاق و احساس. تنها دلیلی که تا اینجا پیش رفتم سلطنت بود. هیچ چیز و هیچ کس جلوی من را نخواهد گرفت.
من یه پرستار بچه بودم و اون سرپرست بچه ای بود که قرار بود ازش پرستاری کنم. اما،اون رییس قدرتمند مافیاست. شیطان مقابل من بود.
جین برای شرکت در مراسم ازدواج خواهرش به قلعه خاندان ماریس میره ، خاندانی ک در زمینه فولاد یکی از سرشناسترین تجار هستند.
دوست پسرم به من خیانت کرد ،اونم نه فقط با یک دختر،با ده ها دختر،اون هم روی کانتر آشپزخونه ی من. من با گرفتن پول هاش ازش انتقام گرفتم و فرار کردم،ولی نمیدونستم که اون و پدرش بزرگ ترین خلافکارهای انگلیس هستن.
این یه اشتباه بی گناه و معصومانه بود. اون در اشتباهی رو زد. درِ خونه ی من رو. اگه من مرد بهتری بودم، اون رو رها میکردم و میذاشتم بره ولی من مرد بهتری نبودم. من یه حرومزاده بی رحم و سنگدل هستم.
بالتوپادشاه مغروروخطرناک کشورلحظه ی آخرازپس دادن کسینی به شوهر لوسین خلافکار و ترسناکش پشیمون میشه!بالتوانتخاب کردکه کسینی روآزاد کنه، اون دخترجذاب وخواستنی لیاقتش روداشت،اماوجودلوسین مانع اینکارمیشد!