گنجشک برفی
دنیای علم . نیازها
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
داستان از جایی شروع میشه که گلبرگ قصه، آرزویی در سر داره. دختر قصه، آروزی عطرساز شدن داره… پدرش نجار و مادرش خانهدار. در محلهی سادهای از فیروزکوه زندگی میکنند؛ اما با اومدن زال دستغیب، تاجر
نارون، دختری که بخاطر مرگ مرموز مادرش پا به روستای پدرش میگذارد اما بعد از سالها در شب نامزدیاش با پسرعمویش
دختری که تنها در 12 سالگی از دنیای دخترونه اش خداحافظی میکنه، دختری که نا غافل از دگرگونی هاش، زندگیش رو میگذرونه.
دیزی از سنین کودکی پدرش را از دست داده و مادرش برای فراموش کردن غم از دست دادن همسر به الکل روی آورده . و کاملاً او و برادرش را به حال خود رها کرده دیزی که خود به مراقبت نیاز داشت
مورد دختريه كه تو يه خونواده تعصبی زندگی ميكنه و پدرش ميخواد به زور شوهرش بده و اين دختر همه تلاششو ميكنه
عاقبت همهی پیلهها که پروانه شدن نیست! بعضیها خود را به غلیان آب جوش میسپارند تا در نهایت تبدیل به پرنا شوند؛ یک ابریشم خوش نقش و نگار
رمان روژیار سرگذشت دختری به اسم دلا و روایته ده سال تنهایی و پشت کردن خانواده به اونه…
رمان درباره دختری هست که به خاطر ازار ناپدریش از خونه فرار می کنه وبیرون از خونه دچار مشکلات میشه اما دست سرنوشت اونو در مسیر دیگری قرار میده..
-میدونی، من و تو همیشه از این نظر با هم فرق داشتیم، پناه. تو عشقو میشناختی. میدونستی دوست داشتن یعنی چی! پدر و مادرت ده سال بدون بچه بودن، پس توام دوست
دختری به اسم هیله است دختری از دیارِ افغان زمین دختری که همانند اسمش آرزو های هنگفتی داشت اما اینکه سرنوشت چه بازي را برای او رقم زده است خودش هم نمیدانست
لقبش ویکتور بود! هیچوقت و هیچ جوره تسلیم نمیشد. مردی که وقتی اسمش میومد ، تن همه به لرزه میوفتاد .
اون دختر برای عمل مادرش میخواد تن فروشی کنه و بکارتش رو به حراج گذاشته! اسمش گلاریس بود!