گنجشک برفی
دنیای علم . نیازها
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
محمدطاها خسروی پسری مسئولیتپذیر است که برخلاف چهره و رفتار جدیاش قلبی مهربان دارد و تمام تلاش خود را میکند زندگی مادر و تنها خواهرش را تامین کند
به جای اشک ریختن ، پایم را روی پدال گاز فشار میدهم و به جای نگاه کردن به عکس هایمان ، به جاده نگاه میکنم . جاده ای که نمیدانم انتهایش قرار است کجا باشد
سیاوش بزرگمهر مرد مورد اعتماد همه.مردی که بچه های یتیم برادر مرحومش و زیر بال و پرش گرفته. مردی که جوونی نکرده و از خیلی سالا پیش دل به چشمای نورا داده که براش دور و دست نیافتنیه.
من دیـــوانه ی آن لـــحظه ای هستــم که تو دلتنگم شوی… و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم … و من نگذارم… عشق من … بوسه با لـــجبازی، بیشتر می چسبـــد…
یاسر رحمانی… پسر ناخلف معتمد محله حاج ایمان رحمانی، استاد بوکس و تقطیر مشروبات الکلی… معروف به پنجه طلایی!!!
شیرین مادریست که شوهرش را به سودای آرزوی کودکی اش رها کرده است.۳۰ سال بعد پسرش عاشق دختری می شود که وصله به جان معشوقه ی سابق شیرین است. این داستان داستان دلدادگی ممنوعه است.
بهار به خاطر ازدست دادن خانوادش با عموش زندگی میکنه و سخت دلبسته پسر عموی متعصب غیرتی اش هست همه چیز از اونجایی شروع میشه که بهار تصمیم میگیره به عشقش اعتراف کنه…
این رمان درباره دُرنازه.. خانوم معلمه مهربونی که همیشه سعی کرده مستقل باشه.. اون یه برادر به اسم دانیال داره..
عشق اتشین میان خانم حسابدار زیبا و دستیارش که پسر مدیر شرکت است و …
-یک غول بیرحم؛ جاه طلبی سیری ناپذیر پسری عوام زاده به نام رایز وینتربورن برایش ثروت و موفقیتی عظیم به ارمغان آورد. در دنیای تجارت و فراتر از آن هرچه که میخواست بدست آورد.
کاردو پسر مرموز و خشنی که به عنوان عضو جدید وارد عمارت و باند قمار هیرو میشه تا بتونه با نقشههاش انتقام مرگ مادرش رو ازش بگیره
ریحانه، دختری مهربون و ساکت، بعد از سختیهای زیاد زندگیاش، ناخواسته دل میبازه به داریوش؛ دوست مغرور و خشن برادرش.