#رمان ارباب برده ای
-
رمان میشا از دوشیزه
تومان 16000کف پاهام میسوخت…زانوهام وسط دوییدنم هی خم میشد ومن دوباره صافشون میکردم…باد سرد از هرطرف خودشو به بدن برهنه ام میکوبوند و سوزش زخمام و شدیدتر میکرد…فکم داشت ازجا کنده میشد…حرکت لبام دست خودم نبود…تمام تنم نبض میزد…طعم خون و تو حلقم حس میکردم…پهلوم ازشدت دوییدن تیر میکشید…چشمام سیاهی میرفت و اشکام دیدم وتار میکرد…
-
رمان لذت های خشن – لینیا می
تومان 15000اون موافقت کرده که بازی کنه، راضی شده که برای من باشه. نمیگذارم قوانین بازی رو عوض بکنه. پرخاش همیشه بخشی از زندگی من بوده، یک بچه ی پرخاشگر بودم و چیزی جلودارم نبود. سال ها گذشته و دیگه بازیچه نمیشم. حالا کنترل دست خودمه و خیلی ها خواستار این هستن که تسلیم من بشن